فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود
 10500 تومان
پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و ..
 18000 تومان
روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته
 8500 تومان
بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو
 7900 تومان

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

آخرین مطالب

۱۷ مطلب با موضوع «جالب و کاربردی» ثبت شده است


جواب دندان شکن فردوسی به شیخ کرگانی

آورده اند که:
و چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کرگانی بر او نماز نکرده، و عذر آورد که او مداح کفار بوده است. بعد از مدتی در خواب دید که فردوسی در بهشت با فرشتگان است.
شیخ به او میگوید: به چه چیز خدای – تعالی – تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟
فردوسی گفت: به دو چیز, یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی و دیگر آنکه این بیت در توحید گفته ام:

جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای، هر چه هستی تویی

مادر دروغگو...

پسر هشت ساله‌ای مادرش فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از او پرسید: «پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟»
پسر با معصومیت جواب داد: «مادر اولی‌ام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است.»
پدر با تعجب پرسید: «چطور؟»
پسر گفت: «قبلاً هر وقت من با شیطنت هایم مادرم را اذیت می‌کرم، مادرم می‌گفت اگر اذیتش کنم از غذا خبری نیست اما من به شیطنت ادامه می‌دادم. با این حال، وقت غذا مرا صدا می‌کرد و به من غذا می‌داد. ولی حالا هر وقت شیطنت کنم مادر جدیدم می‌گوید اگر از اذیت کردن دست برندارم به من غذا نمی‌دهد و الان دو روز است که من گرسنه‌ام.»

بسلامتی تمام مادران دروغگو ...


ما ایرانی هستیم.
بیایید نقص های فرهنگیمان را با هم ریشه کن کنیم.
پس از این پس هرگز:

هرگز از دوشیزه ها نپرسیم:
چرا ازدواج نمیکنی؟

وقتی ازدواج کردند، نپرسیم:
کی بچه دار میشید؟

وقتی بچه دار شدند، نپرسیم:
کی براش یه همبازی میاری؟

از بچه ها نپرسیم:
پدرتو بیشتر دوست داری یا مادرت؟

هرگز به بچه های بیشتر از دو سالتون شیر مادر ندهید و شخصیت آنها را وابسته دهانی نسازید!

از بچه های فامیل راجع به معدل درسیشان نپرسیم.

سرزده به خانه کسی نرویم!

راجع به متراژ و قیمت خانه صاحبخانه از او سوال نپرسید.

وقتی برایمان مهمان می آید، تلویزیون را خاموش کنیم!

از عروس و داماد خود، به فرزندانمان بدگویی نکنیم.

وقتی پدر یا مادری فرزندش را تنبیه کرده، جلوی بچه، طرفداری بچه را نکنیم!

در تربیت فرزند دیگران، حتی نوه هایمان هیچ دخالتی نکنیم!

هرگاه برای تولد بچه ای کادو میبرید، اگر خواهر یا برادری دارد، حتما برای آنها هم چیزی ببرید.

هدایایی را که برای ما مناسب نبودند، به دیگران هدیه نکنیم!

بدون اجازه همسایه، مهمانی با صدای موزیک بلند در منزل نگیریم!

در مکان های عمومی، اگر فرد سالمندی ایستاده، شما ننشینید.

در مترو و اتوبوس به افراد زل نزنید!!

موقع رانندگی، داخل ماشین بغلی را نگاه نکنید!

وقتی چراغ سبز میشود، با بوق اعلان نکنید!

به رانندگی خانومها خرده نگیرید!

وقتی پیاده راه میروید، اخم نکنید.

وقتی دوستانتان را بعد مدتی میبینید، هرگز نگویید:
چقدر پیر شدی!
یا از بین رفتی..
راجع به ظاهر کسی قضاوت نکنید!

به آرامی غذا بخورید.
مخصوصا وقتی مهمان هستید، بیشتر از "کنار هم غذا خوردن" لذت ببرید تا خود غذا!

باران که می آید، کنار پیاده روها آهسته برانیم!!

هنگام برف، شاخه درختان جلو خانه را تکان دهیم.

به رستورانهای فست فود که میروید، خودتان ظرف غذایتان را داخل سطل بیندازید!

همیشه زباله های خود را تفکیک کنید.

تمام وقتتان را صرف سریالهای بی سر و ته ترکی نکنید!!
به ورزش و مطالعه و یا دیدن فیلم های روز سینما بها دهید!!

پولهای شما برای بانک های شهر نیستند!
بیشتر خرج خودتان کنید
و تا جایی که امکان دارد، به مسافرت بروید.

اگر متاهل هستید، هرگز بدون اطلاع همسرتان به جایی نروید! همیشه او را در جریان بگذارید.

همیشه "حلقه ازدواج" در دستتان باشد!
اگر کوچک شده، در اسرع وقت سایز آن را درست کنید و به دست کنید.

همیشه با توجه به محیط، پوشش خود را تعیین کنید.
در خیابانها و مکان های عمومی نیازی به آرایش زیاد نیست!

در محیط کار، لباس رسمی بپوشید و هرگز صندل راحتی به پا نکنید
یا صندل تابستانه با جوراب نپوشید.

هر سال به دندانپزشکی بروید!
اگر سالی یک دندان خراب را هم درست کنید، دندانهایتان همیشه سالم میمانند!

به افراد بیمار یا معتاد یا اقلیت ها به چشم یک انسان عادی نگاه کنید
و با آنها رفتار عادی و محترمانه داشته باشید!


هنرمندان گمشده



در زمان خلفای عباسی مردی عازم سفر بود کیسه ای پر از سکه طلا نزد کسی به امانت می سپرد و امین از او میخواهد جهت اطمینان خاطر آن را مُهر و موم کند.
صاحب سکه ها کیسه را مُهر و موم کرده و به سفر رفته و بعد از مدتی مراجعت کرد و کیسه را بهمان مُهر و نشان دریافت کرد. اما پس از گشودن، محتوی آن را مسکوک تقلبی دید. نزد کسی که زر را به امانت داده بود رفته و قضیه را گفته و امین انکار نموده و میگوید که دست نخورده و نشان به آن نشانی که کیسه را با مُهر و موم دست نخورده تحویلت دادم و ناچار صاحب زر در روزی که بارعام بود نزد خلیفه رفته و دادخواهی میکند.
خلیفه او را حواله به هفته دیگر داده و در این فرصت شال بسیار گرانبهای خود را پنهانی از هم دریده و بعد از جامه دار همان شال را با فلان لباس برای فلان روز می طلبد و جامه دار که شال را پاره شده می یابد پریشان شده و درصدد چاره بر می آید. 
تا اینکه به راهنمائی دوستی نزد رفوگری رفته و شال را به او میدهد و درخواست رفع و رجوع پارگی شال میکند.
چند روز بعد شال را صحیح و سالم تحویل گرفته و در روز موعود نزد خلیفه میبرد و خلیفه هر چه وارسی میکند کمتر اثر پارگی در شال میبیند و جامه دار را خواسته و میگوید من عمدا شال خود را معیوب کردم و از تو میخواهم رفوگر را احضار کنی. 
رفوگر حاضر شده مورد سوال و خطاب قرار میگیرد و بعد کیسه زر مرد شاکی را نشانش میدهند که آیا تو این را رفو کرده ای و جواب مثبت میدهد و جای رفو را که جزئی ترین نشانه ای در آن نبوده نشان خلیفه داده و مورد تحسین قرار میگیرد و خلیفه هم مرد خائن را طلبیده و مجبور به استرداد زر و محکوم به مجازات میکند....


مادر راهزنی از پسرش میخواهد تا کفنی از پول حلال برایش تهیه بکند تا شیرش را حلال کند. پسر هم مترصد یافتن کفنی حلال بود تا اینکه روزی هنگام غارت قافله ای چشمش به عمامه سفید آخوندی می افتد و به خود میگوید:
کفنی از این حلالتر پیدا نمیشود و چون از سر آخوند برداشته از وی طلب حلالیت میکند و آخوند نمیپذیرد چندان به زیر مشت و لگدش کشیده تا فریاد حلال حلالش بلند میشود.
راهزن عمامه را باز کرده و به نزد مادرش میبرد و چون مادرش برای خاطر جمعی سوال میکند پسر میگوید:
مادر خاطر جمع باش، صدای حلال حلالش تا پائین گردنه میرسید....

قابل توجه دوستانی که حضور مغزهای ایرانی توی ناسا رو انکار می‌کنند: ناسا ۹ تا عکس منتشر کرده از ملت پرسیده کدومش قمر مشتریه؟ چون بقیه کف ماهیتابه هستن



هر که گردد پاک طینت محرم دلها شود
مِی چو در خُم صاف گردد قابل مینا شود
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود
پسته ی بی مغز اگر لب وا کند رسوا شود
گوهر دل را مزن بر سنگ هر ناقابلی 
صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود

از اشعار عامیانه قدیمی


ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ
ﺟﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺳﺨﺖ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ
ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...
ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺪﺍﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ
ﻣﯿﺎﺑﺪ ﻭﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﯿﺎﺑﺪ ...
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ
ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ
ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ !!!
ﺳﻮﺍﻝ :
ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻪ
ﮐﺴﯽﺍﺳﺖ؟ !
ﭼﻨﺪﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ .
.
.
.
.
.
.
.
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﭼﻨﮓ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﮐﻪ
ﻫﯿﭻﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ؟ !
ﺍﮔﺮ ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﯿﺪﺍﺷﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎ
ﺑﻪ ﺍﯾﻦﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ ...
ﺑﻠﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩ . ﻣﮕﺮ ﻓﻘﻂ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
ﺭﺋﯿﺲﺑﺎﺷﺪ؟ !
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﯿﻢ .
ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪﺑﺎﺷﺪ

یادش بخیر اون موقع ها که از طرف مدرسه میرفتیم اردو
انقد تو ماشین برای سلامتی " آقای راننده" صلوات میفرستادیم
فک کنم اگه راننده سرطـــانم داشت همون شب شفــا پیدا می کرد...