شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ب.ظ
من و مادرم
392/07/18 09:19:49{این نوشتار توسط خانم یگانه در تاریخ 1392/07/17 20:04:16 ارسال شده است.}
این ماجرا کاملا واقعی است ! :
گفتم : مادر!
گفت : جانم!
گفتم : درد دارم!
گفت : بجانم!
گفتم : خسته ام!
گفت : پریشانم!
گفتم : گرسنه ام!
گفت : بخور از سهم نانم!
گفتم : کجا بخوابم!
گفت : روى چشمانم!
گفتم : پارچ آب برگشت رو فرش!
گفت:ای خدا ذلیلت کنه،بمیری از دستت راحت بشم!!