قدیما تو درس جغرافی بچه ها باید اسم کلی تالاب و دریاچه و رودخونه حفظ میکردن...
.
.
.
.
.
.
.
.
الان بحمدالله دیگه چیزی نمونده، دو سه تا کویر مونده!!
- ۰ نظر
- ۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۶:۵۸
تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود | پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و .. | روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته | بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو |
قدیما تو درس جغرافی بچه ها باید اسم کلی تالاب و دریاچه و رودخونه حفظ میکردن...
.
.
.
.
.
.
.
.
الان بحمدالله دیگه چیزی نمونده، دو سه تا کویر مونده!!
جواب دندان شکن فردوسی به شیخ کرگانی
آورده اند که:
و چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کرگانی بر او نماز نکرده، و عذر آورد که او مداح کفار بوده است. بعد از مدتی در خواب دید که فردوسی در بهشت با فرشتگان است.
شیخ به او میگوید: به چه چیز خدای – تعالی – تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟
فردوسی گفت: به دو چیز, یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی و دیگر آنکه این بیت در توحید گفته ام:
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای، هر چه هستی تویی
یگن وانت پراید یه آپشن داره به اسم ایر بنگ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هنگام تصادف خودرو رو منفجر میکنه که راننده زیاد زجر نکشه!
هنرمندان گمشده
در زمان خلفای عباسی مردی عازم سفر بود کیسه ای پر از سکه طلا نزد کسی به امانت می سپرد و امین از او میخواهد جهت اطمینان خاطر آن را مُهر و موم کند.
صاحب سکه ها کیسه را مُهر و موم کرده و به سفر رفته و بعد از مدتی مراجعت کرد و کیسه را بهمان مُهر و نشان دریافت کرد. اما پس از گشودن، محتوی آن را مسکوک تقلبی دید. نزد کسی که زر را به امانت داده بود رفته و قضیه را گفته و امین انکار نموده و میگوید که دست نخورده و نشان به آن نشانی که کیسه را با مُهر و موم دست نخورده تحویلت دادم و ناچار صاحب زر در روزی که بارعام بود نزد خلیفه رفته و دادخواهی میکند.
خلیفه او را حواله به هفته دیگر داده و در این فرصت شال بسیار گرانبهای خود را پنهانی از هم دریده و بعد از جامه دار همان شال را با فلان لباس برای فلان روز می طلبد و جامه دار که شال را پاره شده می یابد پریشان شده و درصدد چاره بر می آید.
تا اینکه به راهنمائی دوستی نزد رفوگری رفته و شال را به او میدهد و درخواست رفع و رجوع پارگی شال میکند.
چند روز بعد شال را صحیح و سالم تحویل گرفته و در روز موعود نزد خلیفه میبرد و خلیفه هر چه وارسی میکند کمتر اثر پارگی در شال میبیند و جامه دار را خواسته و میگوید من عمدا شال خود را معیوب کردم و از تو میخواهم رفوگر را احضار کنی.
رفوگر حاضر شده مورد سوال و خطاب قرار میگیرد و بعد کیسه زر مرد شاکی را نشانش میدهند که آیا تو این را رفو کرده ای و جواب مثبت میدهد و جای رفو را که جزئی ترین نشانه ای در آن نبوده نشان خلیفه داده و مورد تحسین قرار میگیرد و خلیفه هم مرد خائن را طلبیده و مجبور به استرداد زر و محکوم به مجازات میکند....