کتری مثل مادر شوهره مدام در حال جوشیدن!
عروس مثل قوریه که با جوشیدن کتری اونم کم کم داغ میشه!
پسر مثل استکانه نصفشو کتری و نصفشو قوری پر میکنه!
خواهر شوهرم مثل قاشق چای خوریه میاد به هم میزنه و میره :)))
- ۰ نظر
- ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۷:۵۸
تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود | پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و .. | روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته | بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو |
کتری مثل مادر شوهره مدام در حال جوشیدن!
عروس مثل قوریه که با جوشیدن کتری اونم کم کم داغ میشه!
پسر مثل استکانه نصفشو کتری و نصفشو قوری پر میکنه!
خواهر شوهرم مثل قاشق چای خوریه میاد به هم میزنه و میره :)))
طرف دوستش میمیره بهش میگن علت مرگش چی بود؟؟؟!
میگه:
والا این علت زندگیشم معلوم نبود چه برسه به مرگش!!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﻴﮕﻪ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻠﻔﻨﻲ ﺩﺍﺭﻡ
.
.
.
.
.
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﻴﮕﻪ :
ﻋﻜﺴﺘﻮ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺩﻳﮕﻪ
ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﻧﻤﻴﺸﻪ !!!!!.
ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ , ﻓﻬﻤﯿﺪﺳﺖ :)))
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟
گفت لیسانس!
یارو گفت یه کاری برات دارم ، حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت : ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون تو قفس تا میمون برامون بیاد !
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود، پسره توی قفس پشتک وارو میزد از میله ها بالا پائین میرفت یهو جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمکککککککک شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت : آبرو ریزی نکن منم ممد هم دانشگاهیت، فوق لیسانس می خوندم .
مورد داشتیم دختره رفته دندانپزشکی، دکتر دندوناشوه معاینه کرده گفته
باید عکس بگیرم تا مشخص شه دندونتون چشه.
قسم به این مکان مقدس
برگشته گفته
باید اول برم آرایشگاه آمادگیشو ندارم عکس بگیرم.
دندونپزشکه بعد ازاون رفت تو کار ختنه
غضنفرمیره کلاس غیرت و خیلی غیرتی میشه!!!
زنش میخواسته بره بیرون!!!
میره جلوش وایمیسته و با صدای بلند میگه: کدوم گوری میری ضعیفه؟
زنش میگه: گوه نخور بابا، با هوشنگ قرار دارم!!!
غضنفر میگه : با هوشنگ هم برمیگردی!!! فهمیدی؟!؟!؟!؟!؟
,دخدره رفته عینک فروشى , میگه یه عینک آفتابى میخام ...
فروشنده میگه اصل ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دخدره میگه واى ببخشید
مهسا 22 تهران...
خدایا اینو دیگه شفا نده بذار بخندیم!
دیگه تو مترو جوری شده که هرکی فکر میکنه تو کیفش یه چیزی اضافیه
پا میشه میفروشش
سوار تاکسی شدم بعد من 2 نفر دیگه سوار شدن عقب کنارم نشستن، نگا کردم دیدم رفیق بابامه... گفتم سلام آقای فلانیو اینا با هم حال احوال پرسی کردیم، داشت پیاده میشد پول رو داد به راننده و گف آغا 2 نفر حساب کن... منم گفتم بابا این چه کاریه؟ خواهش میکنم... شرمندم کردینو این حرفا... که دیدم با یه لبخند ملیح به راننده گف: آغا 3 نفر حساب کن! :| تازه فهمیدم اون دومی پسرش بوده! :|
:))))))))))))))