جوک فیس بوک خرداد 94
[17/05 15:03] mahmod: ارت عروسی واسمون اومده بود روی کارت نوشته جناب آقای فلانی به اتفاق همسر محترمه و دختر خانم؛
.
.
.
خب مینوشتین همتون بیاین ولی بی زحمت اون پسر الدنگتونو نیارین …
وااللا
[17/05 15:11] mahmod: گفت و گوی دو جنین تو رحم مادر....!!!
اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی....
[17/05 15:18] mahmod: بابای من واسه اینکه ثابت کنه هوا هنوز انقد گرم نشده!
که ما کولر روشن کنیم یه هفته اس ظهرا با پتو میخوابه وسط هال..!!!!
تازه هر نگون بختی ام تو این شرایط در هالو باز کنه...
یه چیزی پرت میکنه طرفش میگه ببند درو سوز میاد تو!!!