دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۴۳ ق.ظ
خانواده
یه شب کل خونواده دور هم جمع شده بودیم داشتیم تلویزیون میدیدیم که یهو یه بچه رو نشون داد که پستونک دهنش بود، بابام یهو زد زیر خنده! گفتم چرا میخندى؟
گفت یاد بچگیات افتادم، هر وقت گریه مى کردى، شست پامو مى کردم تو حلقت، چون شور بود خوشت میومد ، ساکت میشدى!!
خدا شاهده ٣ ساعته تو توالتم دارم بالا میارم
پدر نیست که! چنگیز خان مغوله!