فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود
 10500 تومان
پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و ..
 18000 تومان
روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته
 8500 تومان
بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو
 7900 تومان

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

آخرین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جوک غضنفر» ثبت شده است

ﺩﺭ یک روزنامة ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺯﺑﺎن ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:

ﺑﻬﺸﺖ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﻠﯿﺲ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺁﺷﭙﺰﻫﺎﯾﺶ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ، صنعتگرانش ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ، ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻧﺶ ﭼﯿﻨﯽ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﺶ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ، ﺣﻮﺭﯾﻬﺎﯾﺶ ﻣﺎﻧﮑﻨﻬﺎﯼ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﯾﯽ و ﻫﻤﮥ ﺍﯾﻨﻬﺎ را سوییسیها اداره کنند.

ﺟﻬﻨﻢ ﺟﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭘﻠﯿﺲ ﻫﺎﯾﺶ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺁﺷﭙﺰﻫﺎﯾﺶ ﺗﺎﻳﻠﻨﺪﻱ، صنعتگرانش چینی، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﺶ ﺳﻮﺋﯿﺴﯽ، ﺣﻮﺭﯾﻬﺎﯾﺶ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎﯾﯽ و ﻫﻤﮥ ﺍﯾﻨﻬﺎ را ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺍﺩﺍﺭﻩ کنن


دوران مدرسه زنگ اخر کة میخورد 

دادزنان می دویدیم بیرون 

لای در گیر می کردیم 

بعد 2 ساعت وایمیستادیم با دوستامون بریم خونه !! 

از همون بچگی خود درگیری داشتیم


تجربه ثابت کرده هر وقت مامانم نشسته داره فکر میکنه


من باید بدون هیچ سوالی به صورت داوطلبانه برم بگم:


مامان اشتباه کردم...


دیگه تکرار نمیشه :|




ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯﺗﺠﺮﺑﯿﺎﺗﺶ

ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﻨﻢ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺭﻭﻣﯿﺰﺩﻡ ﺭﻭﺩﺍﺷﺒﻮﺭﺩ ﺑﺮﮔﺸﺖ

ﮔﻔﺖ : ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

ﮔﻔﺘﻢ :

.

.

.

.

.

.

.

ﺩﺍﺭﻡ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﻫﻴﭽﻲ ﺩﻳﮕﻪ ﺯﺩ ﺑﻐﻞ ﭘﺮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﭘﺎﻳﻴﻦ ...

ﻓﮑﺮﮐﻨﻢ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﺩﻟﺨﻮﺭﺷﺪ ...

ﺍﺻﺎﺏ ﻧﺪﺍشتااا


باﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮﺍﺗﺎﻕ ﮔﻔﺖ ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻫﻤﺶ ﮔﻮﺷﯽ ﺩﺳﺘﺘﻪ؟؟

.

.

.

.

.

ﮔﻔﺘﻢ ﭘﺪﺭ ﻣﻦ ﺑﺠﺎﯼ ﮔﻮﺷﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﺧﻮﺑﻪ؟

.

.

.

.

.


ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ ﺭﻓﺖ کولرو خاموش کرد 




به یارو میگن با ماتیز جمله بساز..

میگه: ایرانیش یا خارجیش؟

میگن باریکلا چه عجب بلدى یه چیزى، با ایرانیش بگو...

میگه: دیشب دزد اومد خونمون!

میگن خوب ماتیزش کو؟

میگه: خوب ما تیز بودیم نذاشتیم چیزى ببره!

میگن خوب خارجیشو بگو...

میگه: ?matiz your name


از مواد اولیه ای که تو برنامه ی آشپزی ماهواره واسه پخت غذاهاش میگه 

.

.

.

.

.


.


.

ما فقط آب و نمک و قابلمه شو تو خونه داریم..

؛|




هرشب ک میخوابم به این فکر می کنم که
همه ی جوکا رو گفتیم... و فردا دیگه چیزی واسه گفتن نداریم...


.

اما فرداش میبینم واقعا خدا روزی رسونه.
خدایاشکرت.

به غضنفر قبل اعدام می گن حرفی داری؟
میگه :نه
میکشنش بالا دست و پا میزنه که حرف دارم... میگن :بگو
به دوستش میگه :علی خونتون از اینجا معلومه!

ﯾﺎﺭﻭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﻫﯿﭽﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩﻩ
ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ:
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮒ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ
ﺩﺍﺭﯾﺪ!

غضنفر تو مهمونى داشت یه آهنگ قدیمى میخوند ....

یکى بهش گفت : داداش دمت گرم .... ما رو بردى چهل سال پیش 

غضنفر که جوّ گیر شده بود گفت : 

الان یه دونه قدیمى تر میخونم برگردى تو شکم ننه ات !!!!!

از حموم اومدم بیرون...
اومدم برقو خاموش کنم برق گرفتتم

واسه مادر بزرگم تعریف کردم

یه دقیقه فکر کرد بعد میگه:
برقم برقای قدیم...
میگرفت درجا طرفو خشک میکرد...!!!

یعنی محبت میچکه ازشون

خلبان هواپیما داشت به مسافرین خوش آمد میگفت....

یه دفعه فریاد زد : خدایا کمک کن !!!!!

مسافرها از ترس در حال سکته بودن ....

چند دقیقه بعد خلبان گفت : مسافرین عزیز عذر خواهی می کنم .....

مهماندار قهوه داغ رو روی شلوارم ریخت ....

غضنفر که بین مسافرین بود بلند شد و داد زد: 

تف به گور پدرت.............بیا ببین چه بلایی سرشلوار من اومده!!!!!

غضنفر ﺯﻥ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ 

زنش ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭﻣﺎﻩ ﻭﻧﻴﻢ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻴﮑﻨﻪ.....

ﺍﺯ ﺯﻧﺶ ﻣﻴﭙﺮﺳﻪ ﻣﮕﻪ ﻣﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﻭﻧﻴﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻳﻢ ؟؟؟

ﭼﻄﻮﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﭽﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻭﻣﺪ ؟؟؟

ﺯﻧﺶ ﻣﻴﮕﻪ : ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻣﺎهه ﺑﺎﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻯ ؟؟؟؟؟

غضنفر : ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﻭﻧﻴﻢ 

ﺯﻧش : ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﺎﺗﻮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﻡ ؟؟؟

غضنفر : ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺎﻩ ﻭﻧﻴﻢ 

زنش : خوب جمعش ﮐﻨﻴﻢ ﻣﻴﺸﻪ ﻧﻪ ﻣﺎﻩ !!!!!!!

غضنفر : خدا ﻟﻌﻨﺖ ﮐﻨﻪ ﺷﻴﻄوﻥ ﺭﻭ .... نزدیک بود ﻓﮑﺮ ﺑﺪ ﮐنم !!!!!!!

یارو از بس براى غضنفر جوک ساخته بود خسته شد...

با خودش گفت : حالا کارى مى کنم که اون براى من جوک بسازه 

رفت تو کوچه غضنفر اینا جلوى خونه غضنفر یه سنگ 

برداشت و تق و تق شروع کرد به سنگ زدن به تیر چراغ برق 

غضنفر از خونه اومد بیرون به یارو گفت : چکار مى کنى عمو ؟؟؟

یارو گفت : اینجا خونه رفیقمه ، هر چى در میزنم انگارى خونه نیستن 

غضنفر یه نگاهى به بالاى تیر چراغ برق کرد و گفت : 

باید خونه باشن ، چراغشون که روشنه !!!!!!!!!!

آقو به ما گفتن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده
ما رفتیم گفتیم : بابات هست ؟
گفت نه شب میاد
ما هم گفتیم : بشین تا بیاد