روزی ملانصرالدین الاغ خود را بازحمت فراوان به پشت بام برد
بعد از مدتی خواست اورا پایین بیاورد ولی الاغ پایین نمی آمد!
ملا نمیدانست الاغ بالا میرود ولی پایین نمی آید
پس از مدتی تلاش ملا خسته شد و پایین آمد ولی الاغ روی پشت بام به شدت جفتک می انداخت و بالا و پایین می پرید،تا اینکه سقف فرو ریخت و الاغ جان باخت!ملا که به فکر فرورفته بود با خود گفت
لعنت بر من که ندانستم اگر خری را به جایگاه رفیعی برسانم هم آن جایگاه را خراب می کند و هم خود را هلاک می نماید!
- ۰ نظر
- ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۴۷