رفته بودم قصابی ، خیلی هم شلوغ بود …
قصابه گوشته هر کی آماده میشد اینجوری صداش میزد : گوساله کی بود ؟ گوسفند بیا اینجا !
به من گفت : تو گوسفندی !؟
من گفتم : نه من گاوم !
گفت : اینجا گاو نداریم همه یا گوسفندن یا گوساله !
- ۰ نظر
- ۱۱ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۰
تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود | پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و .. | روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته | بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو |
رفته بودم قصابی ، خیلی هم شلوغ بود …
قصابه گوشته هر کی آماده میشد اینجوری صداش میزد : گوساله کی بود ؟ گوسفند بیا اینجا !
به من گفت : تو گوسفندی !؟
من گفتم : نه من گاوم !
گفت : اینجا گاو نداریم همه یا گوسفندن یا گوساله !
یه افسر پلیس ماشین پرسرعتی رو متوقف می کنه. افسر می گه : من سرعت 80 مایل در ساعت رو برای ماشینتون ثبت کردم
راننده می گه: خدای من، من ماشینو رو سرعت 60 مایل کروز کرده بودم. فکر کنم رادارتون نیاز به تنظیم داره.
همسر مرد درحالی که داره بافتنی می بافه و سرش پایینه می گه: عزیزم لوس نشو. خودت می دونی که این ماشین سیستم کروز نداره
افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه می کنه راننده رو می کنه به زنش و زیر لب می غره که: برای یه بارم که شده نمی تونی دهنتو بسته نگه داری؟
زن درحالی که محجوبانه می خنده می گه: عزیزم باید خوشحال باشی که دستگاه راداریابت( دستگاهی که رادار سرعت سنج پلیس رو پیدا می کنه و خبر میده) خاموش شد وگرنه سرعتت از اینم بیشتر می شد
افسر که شروع می کنه جریمه دوم رو بابت دستگاه راداریاب غیرقانونی بنویسه مرد از بین دندونای بستش به زنش می غره که: زن، نمی تونی دهنتو بسته نگه داری؟
افسر اخم می کنه و میگه : متوجه شدم که کمربند هم نبستید اینم اتومات یه جریمه 75 دلاریه
راننده می گه: آره. من بسته بودمش ولی وقتی شما به من گفتی بزنم کنار بازش کردم تا بتونم مدارکمو از جیب پشتم دربیارمزنش می گه: نه عزیزم تو خودت خوب می دونی که کمربندت بسته نبود. تو هیچ وقت موقع رانندگی کمربند نمی بندی
افسر که شروع می کنه به نوشتن جریمه سوم مرد رو می کنه به زنش و با فریاد منفجر می شه:چرا خفه نمی شی؟
افسر به زن نگاه می کنه و می گه: خانوم همسرتون همیشه با شما اینطوری صحبت می کنه ؟
(عاشق این قسمتشم)
.
.
.
.
.
.
.
.
.زن: نه ، فقط وقتی مست کرده باشه اینطوری میشه :دی
یادش بخیر
یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی؟!؟!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود …
یک عمر دویدهام؛ چه میفهمی تو؟
هرگز نرسیدهام؛ چه میفهمی تو؟
تو خواه سیاه باش، تو خواه سفید
من مارگزیدهام؛ چه میفهمی تو؟
یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطارمتوجه شدند که در این کوپه درجه یک که تختخواب دار هم میباشد ، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود. شب که وقت خواب رسید خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟ - خواهش میکنم! - من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟ مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم! زن : چه پیشنهادی؟ مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم. زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره ، موافقم! - قبول؟ - قبول! مرد گفت ، خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو...!
یوسف در چاه افتاد و من در فیس
.
.
.
.
.
.
.
....
اون عزیز مصر شد و من عزیز دل همه ی بچه های فیسبوک
خدا نکشه منو با این اعتماد به نفسم
فقر از دیدگاه استاد علی شریعتی
میخواهم بگویم فقر همه جا سر میکشد فقر گرسنگی و عریانی نیست فقر گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند
فقر چیزی را (نداشتن) است ولی آن چیز پول نیست طلا و غذا نیست
فقر ذهن ها را مبتلا میکند فقر همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته ی یک کتاب فروش می نشیند
فقر تیغه های برنده ی ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند
فقر کتیبه ی سه هزار سالیست که روی آن یادگاری نوشته اند
فقر آشغالی است که از پنجره اتومبیل بیرون می اندازند و در حال راه رفتن در پیاده رو
فقر همه جا سر میکشد
فقر شب را بی غذا سپر کردن نیست
فقر روز را سپر کردن است…
وقتی ارزش ها عوض می شوند ...... عوضی ها با ارزش می شوند
گاهی باید کم باشی تا کمبودت احساس بشه ، نه اینکه نباشی تا نبودنت عادت بشه