پایتخت 3

ارسطو : 
زنم اسمش چوچانگ ِ!
نقی :
شما مطمئنی این اسمی که داری میگی ، واقعا اسمِ ،فحش نیست ؟
ارسطو:
آقا نگوووو آقا
نقی :
من مطمئنم این رفته بش گفته زن من میشی؟؟
اونم گفته چو چانگ .. چو چانگ.. یعنی برو گمشو
این فک کرد اسمشـــه!!

پابتخت 3 / سیروس مقدم

ساختمان پزشکان

خانم شیرزاد : دایى سانور چیه؟!... 
دکتر نیما (بهنام تشکر) :اون دایى ناسوره خانم!
خانم شیرزاد:
اِواا!... من همیشه این دایى ناسور و دایى سانورو با هم قاطى میکنم!...
دکتر نیما :
خانم شیرزاد!... ما اصلا دایى سانور نداریم خانم!
خانم شیرزاد :
اوا راس میگید!... میگن نسلشون منقرض شده !...

ساختمان پزشکان/ سروش صحت

طنز شب ها برره

یاور تغرل : 
خب ما در این مانور میخوایم بریم اون تپه ی استراتژیک رو تصرف کنیم...
بگوری :
اون تپه اسمش چمچال تپه بید تپه ی استراتژیک پشت اون بید!!!

دیالوگ طنز اخراجی‌های 1

مجید سوزوکی :
میکشمت تافتون ! آخه مرتیکه الاغ این چه آبروریزیی بود کردی؟ آخه یابو علفی, تو مکه مهر مشهد می فروشن؟!

بایرام :
بابا من از کجا بدونم که تو مکه مدینه مهر نمیفروشن؟

مجید:
خرمگس معرکه ! تو از کجا پیدات شد یهو؟

امیر عملی :
عزیز من , من از کجا میدونستم تو از زندان تا اینجا یه سر مکه هم میخوای بزنی؟!!

اخراجی های 1 / مسعود ده نمکی

دیالوگ طنز مهران مدیری

مهران مدیری : یه چیزیم داریم به نام شکاف طبقاتی...
یعنی اول تَرَک بود ، بعد قاچ خورد ، الأن کلأ شکافته !

شکلِ ایجادشم اینجوریه که یه عده کار می کنند، هی میرن پایینتر !...
یه عده کار نمی کنن ، هی میان بالاتر !...

البته مسئولین چند ساله که میخوان یه جوری این شکاف رو پر کنن...
منتها یه روز بیل نیست !... یه روز خاک نیست !... یه روز مسئول مربوطه گرفتاره !!! 

شوخی کردم/ مهران مدیری

جوگیر شدن پیرمرد

جو گیر شدن پیرمرد جلوی خانمها

زبان انگلیسی

ما اینیم دیگه 

* Liberty *

ترول دختر دهه 70 و 80

عزیزم ببخشید

آقای مجری: این پشت منو بخارون
عزیزم: با دست خودتون یا با دست خودم
آقای مجری: با دست شما دیگه
عزیزم: با دست چپم یا با دست راستم
آقای مجری: با با دست راستت
عزیزم: با انگشت اشارم یا با انگشت شصتم؟
میخوای با شیئ خارجی بخارونم
شیئ خارجی نوک تیز بیارم یا نوک گرد
آقای مجری: یه چیزی بیار دیگه
عزیزم: چاقو بیارم یا چنگال
آقای مجری: شما قسمت بعدی برنامه رو ببینید

پسر عمه

مجری: پسرعمه تو از چه جمله ای بیشتر از همه بدت میاد؟
پسرعمه: "پسرعمه زا سرت تو برگه خودت باشه"
مجری: مگه سرتو تو برگه این و اون میکنی!؟
پسرعمه: چک میکنم ببینم این طفلکی ها اشتباه ننوشته باشن!
مجری: تو که خودت صفر میشی چجوری میفهمی اونا اشتباه نوشتن یا نه!؟
پسرعمه: نگاه میکنم اگه طرف مثل من نوشته بود بهش میگم اشتباه نوشتی!
مجری: خب وقتی خودت میدونی اشتباه نوشتی چرا درستش نمیکنی!؟
پسرعمه: آی بابا...شما مگه نمیگی سرتو تو برگه کس دیگه ای نکن!؟
مجری: خب خودت فکر کن!
پسرعمه: اگه خودم میتونستم فکر کنم که همون اول درست مینوشتم!
مجری: ینی تو با تقلب صفر میشی!؟
پسرعمه: امان از رفقای خنگ آقای مجری!

پ ن:ساخته ذهن نویسنده