همین که هواپیماهای ما جای مشخصی سقوط می کنه و مثل سایر کشورها گم نمیشه
خود سند دیگری بر توانمندی و قدرت متخصصین داخلی کشور ماست
- ۰ نظر
- ۱۲ دی ۹۳ ، ۱۶:۵۳
تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود | پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و .. | روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته | بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو |
همین که هواپیماهای ما جای مشخصی سقوط می کنه و مثل سایر کشورها گم نمیشه
خود سند دیگری بر توانمندی و قدرت متخصصین داخلی کشور ماست
تو گذشته میگفتن پزشک محرمه ،کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن ،حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن !اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و داماد نامحرمن :))))))
شیر سلطان جنگل میخواست ازدواج کنه همه حیوونا رو دعوت کرد. تو مراسم یه موش هم حضور داشت و هی از میون جمع فریاد میزد: تبریک میگم داداش . مبارکه داداش. ایشاله خوشبخت بشی داداش.یهو یه ببر عصبانی شد موشه رو گرفت و سرش داد زد: تو یه موش فسقلی چطور به خودت اجازه میدی شیر رو داداش خودت خطاب کنی؟ موش گفت: عصبانی نشو داداش، آخه منم قبل از اینکه ازدواج کنم یه شیر بودم !!!!
مکالمه دخترا با مامانشون:
الو سلام مامان ..... باشه ..باااشه .باااااشه ........ باااااااااششششش
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻴﺰﻳﻚ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﻴﺎ ﭘﺎﻱ ﺗﺨﺘﻪ ,
ﺁﻣﺪ : ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ . ﺷﻤﺎ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻭ ﻗﻄﺎﺭ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ
80 ﻛﻴﻠﻮ ﻣﺘﺮﺩﺭﺣﺎﻝ ﺣﺮﻛﺘﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻬﺘﻮ
ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻲ؟ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻣﻴﻜﻨﻢ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺮﺍﻡ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﻦ
ﭼﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﺳﺮﻋﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﻛﻢ ﻣﻴﺸﻪ. ﻧﺴﺒﺖ ﻓﺸﺎﺭﻫﻮﺍﻱ
ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﻱ ﺧﺎﺭﺝ ﻗﻄﺎﺭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻴﻜﻨﻲ
ﻓﺮﺩﺍﻣﻴﺎﺭﻱ . ﺷﺎﮔﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﻏﻠﻄﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ,
ﻧﻔﺮﺑﻌﺪﻱ ﺭﺍ ﺻﺪﺍﻛﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﮔﺮﺩﻛﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺍﻝ
ﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪ.
ﺍﺳﺘﺎﺩﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺗﻮﻱ ﻗﻄﺎﺭﻱ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ 75 ﻛﻴﻠﻮ ﻣﺘﺮ
ﺩﺭﺳﺎﻋﺖ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺮﻣﻪ ﺗﻮ ﭼﻜﺎﺭ
ﻣﻴﻜﻨﻲ ؟
... ... ﺷﺎﮔﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﭘﻠﻴﻮﺭﻣﻮ ﺩﺭﻣﻴﺎﺭﻡ !
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﻣﺎﻱ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺎﻧﺘﻲ ﮔﺮﺍﺩﻩ ,
ﮔﻔﺖ : ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺎﺳﻤﻮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻡ .
ﺍﺳﺘﺎﺩ : ﺩﺍﺧﻞ ﻛﻮﭘﻪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺖ .
ﮔﻔﺖ : ﺩﻩ ﺗﺎ ﺁﺩﻣﻢ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﻦ , ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﺭﺍ
ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید:استخدام دارید؟
یارو گفت مدرک چی داری؟
گفت لیسانس!
یارو گفت یه کاری برات دارم ، حقوقشم خوبه پسره قبول کرد.
یارو گفت : ما اینجا میمون نداریم میتونی بری توی پوست میمون تو قفس تا میمون برامون بیاد !
چند روزی گذشت یه روز جمعه که شلوغ شده بود، پسره توی قفس پشتک وارو میزد از میله ها بالا پائین میرفت یهو جوگیر شد زیادی رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شیره!
داد زد کمکککککککک شیره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهنش گفت : آبرو ریزی نکن منم ممد هم دانشگاهیت، فوق لیسانس می خوندم .
مها گواهینامه ندین صدرصد باید
بدین حقشونه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ولی
میگم براشون جاده جداگانه درست کنید واسه خودشون برن تصادف بازی کنن .....
والا
دیروز رفتم پارک
دیدم یه دختره رو نیمکت نشسته. داره خیلی غم انگیز به زمین نگاه میکنه.
رفتم یه گل کندم بردم بش دادم.
پرسید مال منه؟؟
گفتم بله مادمازل مال شماست. یه لبخند ملیح زد.
بعدش رفتم به باغبون گفتم اون دخترو میبینی اونجا نشسته؟
گفت آره
گفتم اون همونه که هر روز میاد پارک گلارو میکنه.
باغبونه هم با بیل افتاد دنبالش.
پس چی!!! فک کردی من اهل این جلف بازیام؟؟ :|
فقط میخواستم ببینم یه دختر غمگین با چه سرعتی میتونه بدوئه.