فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

فیسبوک

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

تاثير اعجاب انگيز نوزآپ در مدت زمان بسيار كوتاه كه خودتان نيز باورتان نمي شود
 10500 تومان
پاور بانک وسیله ای بی نظیر و شگفت انگیزی بوده برای شارژ انواع موبایل و تبلت و ..
 18000 تومان
روشهاي ويژه ي چگونگي افزايش واقعي قد از 5 تا 10 سانتيمتر در 10 هفته
 8500 تومان
بهترين براي قرينه سازي و متعادل سازي ابرو
 7900 تومان

مطالب فیسبوکی - جوک فیسبوکی - اس ام اس فیسبوکی - طنز فیسبوکی - عکس فیسبوکی

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه» ثبت شده است

قدیما تو درس جغرافی بچه ها باید اسم کلی تالاب و دریاچه و رودخونه حفظ میکردن...
.
.
.
.
.
.
.
.
الان بحمدالله دیگه چیزی نمونده، دو سه تا کویر مونده!!


جواب دندان شکن فردوسی به شیخ کرگانی

آورده اند که:
و چون فردوسی وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کرگانی بر او نماز نکرده، و عذر آورد که او مداح کفار بوده است. بعد از مدتی در خواب دید که فردوسی در بهشت با فرشتگان است.
شیخ به او میگوید: به چه چیز خدای – تعالی – تو را آمرزید و در جنت ساکن گردانید؟
فردوسی گفت: به دو چیز, یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی و دیگر آنکه این بیت در توحید گفته ام:

جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای، هر چه هستی تویی

یگن وانت پراید یه آپشن داره به اسم ایر بنگ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هنگام تصادف خودرو رو منفجر می‌کنه که راننده زیاد زجر نکشه!


هنرمندان گمشده



در زمان خلفای عباسی مردی عازم سفر بود کیسه ای پر از سکه طلا نزد کسی به امانت می سپرد و امین از او میخواهد جهت اطمینان خاطر آن را مُهر و موم کند.
صاحب سکه ها کیسه را مُهر و موم کرده و به سفر رفته و بعد از مدتی مراجعت کرد و کیسه را بهمان مُهر و نشان دریافت کرد. اما پس از گشودن، محتوی آن را مسکوک تقلبی دید. نزد کسی که زر را به امانت داده بود رفته و قضیه را گفته و امین انکار نموده و میگوید که دست نخورده و نشان به آن نشانی که کیسه را با مُهر و موم دست نخورده تحویلت دادم و ناچار صاحب زر در روزی که بارعام بود نزد خلیفه رفته و دادخواهی میکند.
خلیفه او را حواله به هفته دیگر داده و در این فرصت شال بسیار گرانبهای خود را پنهانی از هم دریده و بعد از جامه دار همان شال را با فلان لباس برای فلان روز می طلبد و جامه دار که شال را پاره شده می یابد پریشان شده و درصدد چاره بر می آید. 
تا اینکه به راهنمائی دوستی نزد رفوگری رفته و شال را به او میدهد و درخواست رفع و رجوع پارگی شال میکند.
چند روز بعد شال را صحیح و سالم تحویل گرفته و در روز موعود نزد خلیفه میبرد و خلیفه هر چه وارسی میکند کمتر اثر پارگی در شال میبیند و جامه دار را خواسته و میگوید من عمدا شال خود را معیوب کردم و از تو میخواهم رفوگر را احضار کنی. 
رفوگر حاضر شده مورد سوال و خطاب قرار میگیرد و بعد کیسه زر مرد شاکی را نشانش میدهند که آیا تو این را رفو کرده ای و جواب مثبت میدهد و جای رفو را که جزئی ترین نشانه ای در آن نبوده نشان خلیفه داده و مورد تحسین قرار میگیرد و خلیفه هم مرد خائن را طلبیده و مجبور به استرداد زر و محکوم به مجازات میکند....